English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (8261 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
discharge voltage U ولتاژ تخلیه
discharge voltage U ولتاژ دشارژ
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
discharge U منفصل یااخراج کردن
discharge U تخلیه بار
discharge U رفع اتهام
discharge U پرداخت
discharge U مفاصا تصفیه
discharge U تبرئه
discharge U ازاد کردن
discharge U اخراج کردن ازخدمت رهایی از خدمت
discharge U ادا کردن دین بری الذمه کردن
discharge U مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
discharge U خالی کردن باتری
discharge U خالی کردن گلوله
discharge U ابراء
discharge U تادیه
discharge U تادیه کردن
discharge U اخراج تخلیه الکتریکی
discharge U دشارژ
discharge U مرخص کردن پس دادن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge U خارج کردن
discharge U تخلیه
discharge U خالی کردن
discharge U درکردن
discharge U مرخص کردن
discharge U اداء کردن
discharge U ترشح کردن
discharge U انفصال ترشح
discharge U بده
discharge U گذر حجمی در واحگ زمان
discharge U دبی
discharge U شلیک عصبی تخلیه
discharge U برون ریزی
discharge U تخلیه الکتریکی
electric discharge U تخلیه الکتریکی
disruptive discharge U تخلیه جرقهای
discharge head U ارتفاع تخلیه
discharge head U سر لوله
dishonorable discharge U اخراج از خدمت به علت عدم صلاحیت اخراج از خدمت
discharge without honor U اخراج به علت عدم صلاحیت خدمتی
electrical discharge U تخلیه برقی
electron discharge U تخلیه الکترونها
electrostatic discharge U تخلیه الکتروستاتیکی
request for discharge U عرضحال اعاده اعتبار دادن عرضحال اعاده اعتبار
first townsend discharge U تخلیه اول تاونزند
flaming discharge U تخلیه مشتعل
flood discharge U بده طغیان
discharge hydrograph U منحنی بده
discharge velocity U سرعت تخلیه
discharge of an obligation U سقوط تعهد
discharge of affect U برون ریزی هیجانی
discharge nozzle U فواره تخلیه
discharge of contract U انجام تعهدات قراردادی پایان دادن به تعهدات قراردادی
discharge of solids U بده جامد
sediment discharge U بده جامد
discharge opening U راهگاه تخلیه
discharge opening U مجرای تخلیه
discharge pressure U فشار تخلیه
discharge recorder U تخلیه نگار
discharge resistance U مقاومت تخلیه
discharge spout U ناودانه ی تخلیه
discharge valve U سوپاپ دود
discharge valve U سوپاپ تخلیه
discharge of chips U تخلیه براده ها
flood discharge U بده فزون ابی بده سیل
internal discharge U تخلیه داخلی
internal discharge U تخلیه جزیی داخلی
self maintained discharge U تخلیه ناوابسته
second townsend discharge U تخلیه دوم تاونزند
residual discharge U تخلیه مانده
lightning discharge U تخلیه اتمسفری
rain discharge U حجم بارندگی در یک حوزه تقسیم بر مدت ریزش بارندگی
point discharge U تخلیه نقطهای
undulatory discharge U تخلیه مواج
oscillating discharge U تخلیه مواج
order of discharge U حکم برائت ذمه
order of discharge U حکم تصفیه
non self maintained discharge U تخلیه وابسته
neural discharge U تخلیه عصبی
spontaneous discharge U شلیک خودانگیخته
surging discharge U تخلیه نوشی
general discharge U ترخیص عمومی از خدمت سربازی
general discharge U خاتمه خدمت
glow discharge U تخلیه تابناک
glow discharge U تخلیه تابنده
honorable discharge U ترخیص محترمانه
honorable discharge U ترخیص با سابقه خدمت مجدانه
impulse discharge U تخلیه ضربهای
implusive discharge U تخلیه غیر متناوب
main discharge U تخلیه اصلی
utilizable discharge U بده مفید
undesireable discharge U اخراج به علت عدم صلاحیت اخراج به علت فساد اخلاق
to discharge of an obligation U از دینی مبرا کردن
to discharge goods U کالا را تخلیه کردن
to discharge a guarantee U ضمانتی را ازاد کردن
mutual discharge U مبارات
discharge gate U دریچه تخلیه
charge and discharge U محل بارگیری و باراندازی
anuual discharge U بده سالانه
To dismiss (discharge) someone. U کسی رابیرون کردن ( اخراج کردن )
total discharge U تخلیه الکتریکی عمیق [در باتری]
discharge tube U لامپ تخلیه الکتریکی [فیزیک]
corollary discharge U تخلیه تبعی
corona discharge U تخلیه الکتریکی
average available discharge U بده میانگینی دسترس
average available discharge U بده متوسط مفید
average discharge U بده میانگین
deep discharge U تخلیه الکتریکی عمیق [مهندسی برق یا الکترونیک]
coefficient of discharge U ضریب جریان
coefficient of discharge U ضریب تخلیه
conditional discharge U ازادی مشروط
brush discharge U تخلیه جارویی
average discharge U بده متوسط
corona discharge U تخلیه کورونا
discharge conveyor U نوار تخلیه
discharge currect U جریان دشارژ
discharge chute U سرسره تخلیه
discharge capacity U فرفیت تخلیه بارانداز
discharge capacity U فرفیت تخلیه بار
discharge currect U جریان تخلیه
discharge cock U شیر تخلیه
discharge end U سمت تخلیه
discharge bay U صفحهشارژنشده
corona discharge U تخلیه الکتریکی ناقص در نزدیکی الکترودهای یک میدان غیر یکنواخت
absolute discharge آزادی مطلق
discharge tube U مجرایتخلیه
discharge end U محل تخلیه
discharge system U سیستمتخلیه
discharge pipe U لولهتخلیه
discharge curve U منحنی بدههای اندازه گیری شده
capacitor discharge ignition U سیستم احتراق با انرژی زیاد
low pressure discharge U تخلیه ی فشار ضعیف
maximum flood discharge U بده بیشینه طغیان
variable discharge turbine U توربین گازی که جرم جریان ان توسط شیرها یا دریچه هایی کنترل میشود و قدرت توربین را با ارتفاع ومتغیرهای دیگر سازگارمیکند
high frequency discharge U تخلیه فرکانس بالا
incandescent cathode discharge U تخلیه کاتد ملتهب
glow discharge lamp U لامپ تخلیه کنتاکتی
glow discharge tube U لامپ مشتعل
high rate discharge U تخلیه شدید
to discharge someone without honor [from the army] U اخراج کردن کسی به علت عدم صلاحیت خدمتی
lightning discharge current U جریان تخلیه
discharge rate [of a pump] U مقدار حمل [تلمبه ای] [مهندسی]
abnormal glow discharge U تخلیه تابناک نامتعارف
normal glow discharge U تخلیه تابناک متعارف
mistake while in discharge of duty U خطا در حین انجام وفیفه
maximum flood discharge U بده حداکثرطغیان
semi self maintained discharge U تخلیه نیم وابسته
discharge rate [of a pump] U مقدار تحویل [تلمبه ای] [مهندسی]
discharge rate [of a pump] U مقدار انتقال [تلمبه ای] [مهندسی]
bad conduct discharge U اخراج از خدمت
bad conduct discharge U اخراج به علت عدم صلاحیت
charge and discharge statements U حساب انحصار وراثت
gas discharge lamp U لامپ تخلیه گازی
After his discharge from the army, he came to Tehran . پس از اینکه از خدمت ارتش مرخص شد آمد تهران.
gas discharge display U صفحه نمایش سطح و سبک که از دو قطعه شیشهای پوشیده شده از هادی تشکیل شده است و توسط یک لایه توسط یک لایه نازک گاز نورانی جدا شده است که یک نقط ه صفحه توسط دو سیگنال الکتریکی انتخاب شده است
electric discharge lamp U لامپ تخلیه الکتریکی
compressor discharge pressure U فشار در قسمت خروجی کمپرسور
gas discharge arrester U برقگیر تخلیه گازی
To dismiss(sack,discharge)someone. U کسی را جواب کردن
cooling water discharge U تخلیه اب سرد
luminous discharge lamp U لامپ تخلیه الکتریکی
corona discharge current U جریان تخلیه کورونا
charge and discharge statements U حساب قیومیت صورت و نحوه ارزیابی و عملیات مالی ارث حساب ارث
gas discharge relay U رله تخلیه گازی
xenon discharge lamp U لامپ تخلیهای گزنون
discharge indicator disc U دیسک رنگی معمولا زرد یاقرمز برای نشان دادن تخلیه سیستم اطفاء حریق
high frequency gas discharge breakdown U شکست تخلیه گازی فرکانس بالا
glow discharge cold cathode tube U لامپ مشتعل
y voltage U ولتاژ ستاره
voltage U ولتاژ تانسیون
voltage U وسیلهای که ولتاژ خروجی درست میکند در صورتی مقدار ورودی ها تغییر کند
voltage U نیروی الکتروحرکتی در واحد ولت
voltage U خیر زمانی دو وسیله که با هم تنظیم می شوند یا به علت اختلال در خط ایجاد میشود
useful voltage U ولتاژ موثر
voltage U فشار الکتریکی
voltage U ولتاژ
voltage U نیروی الکتریک برحسب ولت اختلاف سطح
voltage triangle U مثلث ولتاژها
signal voltage U ولتاژ دریافتی
voltage transformer U مبدل ولت
signal voltage U ولتاژ ورودی
voltage decrease U کاهشدهندهولتاژ
voltage to neutral U ولتاژ اتصال ستارهای
voltage to ground U ولتاژ زمین
voltage transformer U ترانسفورماتور ولتاژ
signal voltage U ولتاژ سیگنال
threshold voltage U اختلاف سطح استانهای
terminal voltage U ولتاژ ترمینال
terminal voltage U ولتاژ قطبی
voltage swing U نوسان فشار الکتریکی نوسان ولتاژ
supply voltage U ولتاژ ورودی
series voltage U ولتاژ سری
voltage stabilizer U تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
star voltage U ولتاژ ستاره
voltage between phases U ولتاژ بین فازها
spark voltage U ولتاژ جرقه
sticking voltage U ولتاژ وقفه
threshold voltage U ولتاژ استانه
re striking voltage U ولتاژ بازگیری جرقه
service voltage U ولتاژ کار
voltage measuring U سنجش ولتاژ
Recent search history Forum search
1طیف جذبی انفصالی
1it was suggested that an initial application of one or two iterations of the Gauss-Seidel method from a flat voltage estimate would be sufficient to start things off properly.
1A simple approach is to project forward each calculated voltage in the direction of its trend.
1The generator is maintaining its terminal voltage at 1.0 p.u. under voltage regulator action.
0specified withstand voltage
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com